مصطفی دانشور

روزنوشت های مصطفی دانشور

مصطفی دانشور

روزنوشت های مصطفی دانشور

نسترن (شعری از شاملو)

سرزده ز خانه او شاخه گلی گل ز نسترن
بر بالای دیواری از آشیان من

با زبان بی زبانی از نگار من دارد گفتگو
گاه از رویش گاه از مویش گوید مو به

مو آن شاخه گل مرا چون آورد مژده ها
در این عشق سوزان کار دل را بینم آسان

آه ای گل نسترن ای نازنین یار من
گاه از عشقم با او با زبان گلها

بگو شاید گلی از باغ آرزو
سر بر کشد و بینم رخ او

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد