مصطفی دانشور

روزنوشت های مصطفی دانشور

مصطفی دانشور

روزنوشت های مصطفی دانشور

نه پارسی قند است و نه هنر نزد ایرانیان است

در زبان فارسی و ادبیات جاری آن برخی عبارات و جمله ها است که من هیچگاه منظور آنها را متوجه نشدم. کمتر کسی بر آنها تعبیر و تفسیر نوشته است. اگر هم کسی نوشته ای ارائه کرده است کمتر به این جنبه که این نوشته های ریشه نژاد پرستی دارند نه پرداخته است.

ُُهنر نزد ایرانیان است و بسُُ. همه ما این جمله مشهور را شنیده ایم. بسیار از شنیدنش به وجد آمده اند. وقتی اتقافی می افتد عکسی یا خطی نمایش داده می شود مندیان این شعار پیداشان می شود و ایرانیان را تنها وارثان هنر می داند. اگر کسی از کره ای دیگر بیاید و این سخن را بشنود حمتا در ذهنش این فکر نقش می بندد که در هیچ کجایی این کره خاکی هنر و هنرمند وجود ندارد و هر چه هنر در گیتی است در انحصار ایرانیان است. یکی نیست به پرسد چه کسی سند شش دان هنر را به نام ایرانیان زده است؟ آیا در کشورها دیگر هیچ هنری وجود ندارد؟ اگر هم هنر است به برکت وجود ایرانیان است؟

ُُزبان شیرین فارسیُُ این اصطلاح را همه فارسی زبانان شنیده اند. حتما یک بار آن را به کار برده اند. من هنوز نمی فهمم شیرینی یک زبان به چه معیار قابل سنجش است؟ اصلا تلخ و شیرین بودن زبان یعنی چه؟ این که عده زبان خود را برترین زبان و شیوا ترین زبان برای بیان منظور بدانند تفکر خنده دار است. این ایده در زبان شناسی رد شده است. در زبان شناسی هیچ زبانی بر زبان دیگر برتری ندارد. همه کسانی که یک کتاب زبان شناسی عمومی خوانده باشند می داند زبان های بشر بر هم مزیتی ندارند. زبانی می تواند بهترین کارکردی داشته باشد وقتی که بتواند مفاهیمی که در ذهن گویشورانش نقش می بنند به کلام بیاورد.

از این نمونه های زیاد در این زبان به کار می رود. ریشه همه آنها تفکر نژادپرستی است. این که کسی فرهنگ و زبان خود را از دیگران بهتر یا برتر بداند خود اولین قدم را به سوی نژاد پرستی برداشته است. کسانی هم که خواسته یا ناخواسته این گونه سخنان را تکرار می کنند بر طبل نژاد پرستی می کوبند.